داستان حول محور زنی جوان به نام "ایرما" می‌چرخد که از جادوی سیاه برای تهدید همسر پسر عمویش گالنگ استفاده می‌کند. ایرما به همسر گالنگ حسادت می‌کند و او را رقیب خود می‌بیند. ایرما معتقد است که او زندگی و شوهرش را ازش گرفته است. او برای رسیدن به اهداف خود، از طلسم‌ها و جادوهای سیاه استفاده می‌کند. ایرما سعی می‌کند با این کار، همسر پسرعمویش را بیمار کند، بدبختی به زندگی او بیاورد و حتی او را از شوهرش جدا کند و ...

بیمو در یک دوراهی قرار گرفته است، باید برای تغییر سرنوشت خود در روستای موارا تاپاه تصمیمی بگیرد، در غیر این صورت تا آخر عمر پشیمان خواهد شد. اکنون او باید با واقعیت روبرو شود، موجودی متحد با شیطان همسر و فرزند آینده او را هدف قرار داده است. افسوس‌های زیادی در قلب او انباشته شده است. او دیگر نمی‌تواند تشخیص دهد چه کسی لایق اعتماد است. پاک کاسنو و پاک تینگن، دوستان معلم او؟ رئیس ده و همسرش؟ یا قابله‌ای که به همسرش کمک می‌کرد؟

زوج جوان، رارا و سلطان، پس از ماه عسل آماده شروع زندگی جدیدی هستند. رارا از پدر هلندی‌اش، ویلیام ساندرز که عاشق اندونزی بود، یک مزرعه‌ی بزرگ چای در جاوه مرکزی به ارث برده است.

فیلم داستان "نادیا" تنها بازمانده از سرنوشت غم انگیز خانواده اش است که با تهدید قریب الوقوع فداکاری پدرش دست و پنجه نرم می کند و ...

در جامعه ای که توسط یک رسم لاتین اداره می شود، هرفصل از سال به یک موضوع جدی تبدیل شده است، چراکه ساکنین همواره به فکر جمع آوری آذوقه هستند و ...

بعد از اینکه یک مادر بدلیل بیماری ناشناخته از دنیا می‌رود؛ اکنون باز می‌گردد تا فرزندانش را نیز با خود ببرد…